«فهم» گاهی اطلاق شود بر سرعت انتقال و تفطّن، و گاهی اطلاق شود بر صفای باطنی نفس و حدّت آن که موجب سرعت انتقال است. و مقابل اول، کندی و بلادت است؛ و مقابل دوم حالت کدورت نفسانیّه است که لازم آن غباوت و حمق است، و در هر حال «حمق» معنی جامع مقابل آن یا لازم مقابل آن است.
و ممکن است، در این مقام به مناسبت صدور آن از منازل وحی و نبوّت و مربّیان بشر وانسانیّت مراد از «فهم»، حالت صفای باطن برای ادراک روحانیّات
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 269 باشد، چنانچه «حمق» حالت کدورت و ظلمت نفس باشد که موجب غباوت در ادراک حقایق روحانیّه و مطالب عرفانیّه شود.
و باید دانست که نفس انسانی چون آینه ای است که در اوّل فطرت، مصفّی و خالی از هر گونه کدورت و ظلمت است. پس اگر این آئینه مصفّای نورانی با عالم انوار و اسرار مواجه شود ـ که مناسب با جوهر ذات او است ـ کم کم از مقام نقص نورانیّت به کمال روحانیّت و نورانیّت ترقّی کند تا آن جا که از تمام انواع کدورات و ظلمات رهائی یابد، و از قریۀ مظلمۀ طبیعت و بیت مظلم نفسیّت خلاصی یابد و هجرت کند، پس نصیب او مشاهده جمال جمیل گردد و اجر او بر خدا واقع شود. چنانچه شاید اشاره به این معنی باشد آیه شریفه: «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرَاً الَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اجرُهُ عَلَی اللّ هِ»، و همین طور آیه شریفه: «الله وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ الَی النُّورِ».
آری، کسی که متولّی و متصرّف باطن و ظاهر او حق تعالی باشد، و در مملکت وجودش جز حق تعالی تصرف نکند، ارض ظلمانی او مبدّل به نور الهی شود «وَ اشرَقَتِ الارضُ بِنُورِ رَبِّهَا» و از تمام انواع ظلمتها و کدورتها خلاصی یابد، و به نور مطلق که مساوق وحدت مطلقه است رسد. و از این جهت، شاید نور را مفرد و ظلمات را به صیغه جمع ذکر فرموده.
و اگر مرآت مصفّای نفس را مواجه با عالم کدورت و ظلمت و دار طبیعت ـ
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 270 که اسفل سافلین است ـ کند به واسطه مخالف بودن آن با جوهر ذات او که از عالم نور است، کم کم کدورت طبیعت در او اثر کند، و او را ظلمانی و کدر کند، و غبار و زنگار طبیعت وجه مرآت ذات او را فراگیرد. پس، از فهم روحانیات کور شود و از ادراک معارف الهیّه و فهم آیات ربّانیّه محروم و محجوب شود. و کم کم این احتجاب و حمق روزافزون گردد تا آن که نفس، سِجّینی و از جنس سِجّین گردد «فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ الله مَرَضَاً»؛ «وَالَّذِینَ کَفَرُوا اولِیَاؤهُمُ الطَّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ الَی الظُّلُمَاتِ»؛ «وَ جَعَلنَا عَلَی قُلُوبِهِم اکِنَّةً ان یَفقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِم وَقراً».
و در آیات شریفه قرآنیه به این دو مقام بسیار اشاره شده است، و خیلی مورد عنایت ذات مقدّس حق ـ جلّ و علا ـ است؛ چه که تمام شرایع الهیّه، مقصد اصلی آنها همان نشر معارف است، و آن حاصل نشود جز به علاج نفوس و طرد آنها از ظلمت طبیعت، و خلاص آنها به عالم نورانیّت.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 271